الماس کوه نور از کجا اومد و به کجا رفت؟

الماس کوه نور

بازم قهوه تلخ باعث شد چشمه بلاگ ما ی قُلی بزنه! 😀 سر این سریال پدرجان گفت که اینا دارن اشتباه میگن و الماس کوه نور الان انگلیسِ، ایران نیست! بعد که سرچ کردم دیدم بله! ایران نیست و فقط الماس دریای نور درحال حاضر اینجا تو ایرانه.

کوه نور زوج الماس معروف دریای نور است و هر دو از قدیمی‌ترین جواهرات شناخته شده در جهان هستند.این سنگ قیمتی از ناحیه قلعه باستانی گلکنده در نزدیکی حیدرآباد در ایالت آندرا پرادش در کشور هند در سال ۱۶۵۶ میلادی بدست آمد.

میگه: اون زمانها یه آقایی بوده به اسم ظهیرالدین محمد بابُر (۱۴۸۳ – ۱۵۳۰ میلادی) که موسس امپراتوری مغولی هند بود که آخرین امپراتوری از دوران طلایی اسلامی به‌شمار می‌آید+. اونطور که از دفترچه خاطرات ایشون(بابورنامه) به دست اومده، الماس کوه نور متعلق به راجای ناشناخته هندی(شاه Malwa) سال 1294 بوده؛ که ابتدا توسط سلطان مسلمان دهلی خریداری شده و در نهایت در سال 1526 که بابُر دهلی را تصرف کرد به وی رسید. بعد از بابُر پسرش همایون به سلطنت رسید. بعد از اینها امپراطوران مغولی دیگری به سلطنت رسیدن و در زمان اونها اتفاق خاصی نیوفتاد.(اما مثلا یکیشون بوده به اسم شهاب‌الدین محمد شاه جهان که این آقا بیشتر به خاطر ساختن آرامگاه نامی تاج محل «بنای مرمرین عشق»، که به یاد همسر ایرانی‌اش، ممتاز محل ساخته بود مشهور شده است. در دوره حکومت او همچنین تخت سلطنتی مشهور طاووس ساخته شد. یا مثلا اومده برا بابُرشاه بنای یادبود مجللی ساخته…)

آخرین امپراطور پسر هفده ساله ای بوده به نام محمدشاه، آخرین وارث کوهِ نور و دریای نور. در این حین هم امپراطوری ایران در حال گسترش بوده و سلسله ی افشاریه به سلطنت نادرشاه افشار در راس قدرت بوده و در جستجوی چندتا افسر ارشد افغان که به دهلی پناه برده بودن به محمدشاه هشدار میده که اینارو تحویل بده، اینم گوش نمیکنه و نادرشاه در سال 1739 حمله میکنه به دهلی و ایرانی ها پیروز میشن(بیش از سی هزار نفر کشته میده) و میرن سراغ غنایم و ظاهرا میدونستنم چه چیزایی داره دهلی؛ نوبت به جمع آوری غنایم که میرسه میبینن که دریای نور توی عمامه محمدشاه جاخوش کرده. نادرشاه هم زرنگی میکنه از سنت باستانی تبادل عمامه که اون دوران به نشانه دوستی و برادری بین پادشاهان انجام میگرفته استفاده میکنه و محمدشاه هم مجبور میشه عمامه ش رو دو دستی تقدیم نادرشاه کنه به اضافه الماس دریای نور که روش نصب شده! (البته اینکه این الماس دریای نور بوده یا کوه نور زیاد مطمئن نیستم، به هرحال جفتشو از محمدشاه گرفتن اوردن ایران)




نادرشاه افشار



نادر با غنائم فراوان که از هند به چنگ آورده بود به ایران بازگشت و تاج پادشاهی هند را بر سر محمد شاه گذاشت. غنائمی که نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیشترین درآمد سالانهٔ دوران صفویه برآورد شده‌است. در میان این غنائم جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس و کره جواهرنشان شهرت دارند. نادر شهریار توانای ایران به رغم کمی سپاهیانش در مقابل لشکریان فیل سوار هندی توانست با به کارگیری تاکتیک‌های نوین جنگی لشکر انبوه هندوستان را در هم بکوبد. نادر شاه بزرگ توانسته بود با آموزش‌های رزمی سنگین و کارآمد ارتش خود رابه یک جنگ افزار رعب آور برای دشمن تبدیل کند. با حمله نادر به هندوستان زمینه تضعیف و انقراض امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان را فراهم کرد و پس از مدتی دولت انگلستان توسط کمپانی هند شرقی بر این کشور استیلا یافت.


 

 

ایران در زمان نادرشاه افشاری

 

بعد از مرگ نادرشاه، پسرش شجاع شاه به سلطنت میرسه که اونم بعد در جنگی از برادرش محمود شاه شکست میخوره و با الماس کوه نور پا به فرار میذاره و میره. در سال 1830 شجاع شاه به پایتخت تحت سلطه ی ماهاراجای(شاه) لاهور، رانجیت سینگ رفته و الماس رو دودستی تقدیم پادشاه لاهور میکنه! در سال 1849 هم ماهاراجه سینگ الماس کوه نور را در جنگ با انگلیس از دست میده و اینبار و برای همیشه الماس کوه نور به انگلیسی ها میرسه. سپس در سال 1851 در طی یک مراسم خصوصی در کاخ باکینگهام الماس کوه نور به ملکه ویکتوریا تقدیم میشه. در سال 1936 هم در مجموعه ی Maltese Cross بر روی تاج ملکه الیزابت نصب میشه.

ملکه ویکتوریا – الماس کوه نور – ماهاراجا رانیجیت سینگ

ملکه الیزابت


بعد از این اتفاقات و رسیدن گوشت به زیر دندونای گربه؛ در سال 1976، ذوالفغار علی بوتو از همتای بریتانیایی خود، جیم کالاهان درخواست بازگشت الماس کوه نور رو میکنه که…خوب کالاهان هم میگه اون ممه رو لولو بُرد و لطفا آبو بریز اونجات که داره میسوزه….! کشورهای دیگه هم مثل افغانستان و هندوستان و ایران خواستار بازپس گیری این الماس بودن که با حواله های اینچنینی مواجه شدن(لابُد!) 😕

در کل الماس کوه نور به ترتیب اشخاص ذیل دست به دست گشته:

محمد بابُر(هند) >>> همایون(پسر بابُر، بازم در هند)… >>> محمدشاه(شاه هفده ساله، آخرین امپراطور مغولی در هند) >>> نادرشاه افشار(ایران) >>> شجاع شاه(ایران) فراری… >>> رانجیت سینگ (لاهور) >>> انگلیس و ملکه هاش!

به هرحال، داستان تلخی بود. اصلا نگاه به گذشته برای من یکی که شیرین نیست و نخواهد بود 😦

—————————————-

منابع:

nosco

Wikipedia

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید

امروز ی سرچی زدم رسیدم به این صفحه ویکی پدیا+ به نظرم شاهکاره، با اینکه قدیمیه ولی هنوزم تازه و نو هست.  اینجاست که باید گفت «ما برای آنكه ایران، گوهری تابان شود، خون دلها خورده ایم؛ ما برای آنكه ایران، خانه خوبان شود، رنج دوران برده ایم» +

هم مرگ بر جهانِ شما نیز بگذرد……………هم رونق زمانِ شما نیز بگذرد

وین بومِ محنت از پیِ آن تا کند خراب……………بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان، نکبت ایام ناگهان……………بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام……………بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز……………این تیزیِ سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در، بقا نکرد……………بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت……………این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت، غبارش فرو نشست……………گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بکشت……………هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت……………ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن……………تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید……………نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آنِ دگر کسان……………بعد از دو روز، از آنِ شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم……………تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولتِ دگران بود مدتی……………این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد

آبی‌ست ایستاده درین خانه، مال و جاه……………این آبِ ناروانِ شما نیز بگذرد

ای تو رمه سپرده به چوپانِ گرگِ طبع……………این گرگیِ شبان شما نیز بگذرد

پیل فنا، که شاهِ بقا مات حکم اوست……………هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

ای دوستان! به نیکی خواهم دعای سیف……………یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

(گزیده ی اشعار سیف فرغانی)

گزارش تصویری از مراسم یادبود زنده یاد "نعمت حقیقی" با حضور کارگردانان و بازیگران ایرانی

نعمت حقیقی در سال 1318 در تهران به دنيا آمد.

وي سال‌هاي نوجواني‌اش را با گريز و پرهيز از درس و مدرسه سپري كرد و كم كم به سينما علاقمند شد.

در آن زمان به كمك برادرش با يك دوربين عكاسي ارزان قيمت براي دل خوشي عكس مي‌گرفت و در سال چهارم متوسطه تحصيل را براي هميشه رها كرد.

وي در نيمه اول دهه 1340 تعدادي فيلم تبليغاتي از نوشتن طرح تا فيلمبرداري تدوين و صداگذاري را وي انجام داد.

حقيقي در سال 1352 تنگسير را براي امير نادري در سازمان سينمايي پيام فيلمبرداري كرد.

وي مديريت فيلم‌برداري آثاري مانند شازده احتجاب، سفير، دزد عروسك‌ها، عروس، ناصرالدين‌شاه آكتور سينما، روز فرشته، معجزه خنده، فصل پنجم، جهان پهلوان تختي و شوكران را در كارنامه‌ هنري خود دارد.

نعمت حقيقي، فيلم‌بردار باسابقه‌ سينما در سال 1389 پس از مدت‌ها رنج از عارضه‌ قلبي درگذشت و در قطعه‌ هنرمندان بهشت زهرا (س) دفن شد.

برخي از آثار نعمت حقیقی:

  • سفیر (فریبرز صالح – 1361)
  • دادشاه (حبیب کاوش – 1362)
  • ردپایی بر شن (محمدرضا هنرمند – 1366)
  • کوچک جنگلی (مجموعه، 1367)
  • دزد عروسکها (محمدرضا هنرمند – 1368)
  • تویی که نمی شناختمت (ابراهیم سلطانی فر – 1369)
  • عروس (بهروز افخمی – 1369)
  • مهاجران (مهدی صباغزاده – 1371)
  • روز فرشته (بخشهای تهران، بهروز افخمی -1371)
  • روز شیطان (بخش های اعظم فیلم، بهروز افخمی – 1373)
  • معجزه خنده (یدالله صمدی – 75/1374)
  • فصل پنجم (رفیع پیتز – 1375)
  • جهان پهلوان تختی (بهروز افخمی – 1376)
  • شوکران (بهروز افخمی – 1377)
  • مارال (مهدی صباغزاده – 1379)

در مراسم امروز جمعه 17 اردیبهشت 1389 مراسم نعمت حقیقی در مسجد نور واقع در خیابان فاطمی برگزار شد.

با حضور هنرمندانی چون: داوود رشیدی و دخترش لیلی رشیدی؛ محمد متوسلانی؛ مسعود کیمیایی و پسرش پولاد کیمیایی؛ داریوش مهرجویی؛ سیروس الوند؛ بهزاد فراهانی؛ مسعود رایگان و همسرش رویا تیموریان؛ لیلا حاتمی و مادرش زری خوشکام؛ ستاره اسکندری؛ سعید پیردوست؛ حمیدفرخ نژاد؛ حامد بهداد؛ نیکی کریمی؛ شاهد احمدلو؛ مختارسائقی؛ پوری بنایی؛ فریبرز عرب نیا و…

همچنین فرزند شادروان هم آقای مانی حقیقی بودند که در فیلم «درباره ی الی» نقش مقابل گلشیفته فراهانی رو بازی کردن.

و…. در ادامه مطلب

بیش از 60 عکس از مراسم یادبود شادروان نعمت حقیقی را در ادامه مطلب ببینید.

برای مشاهده روی هریک از عکسها کلیک کنید تا بزرگتر نمایش داده شوند.

به خواندن ادامه دهید

غلام شیش لول بند

زیر آسمان شهر مجموعهٔ طنز اجتماعی بود که در سال ۱۳۸۰ خورشیدی از شبکه ۳ سیما پخش شده‌است و به‌دلیل پخش هر شب سریال طنز و عوامل موفق در این کار، از مجموعه‌های بسیار موفق صدا و سیمای ایران بوده ‌است. زیر آسمان شهر ۲ و ۳ نیز ساخته شد که به علت جدایی اکثر عوامل، موفق به‌جذب تماشاگر نشد.

* تهیه‌کننده: مهران غفوریان
* کارگردان: مهران غفوریان
* تصویربردار: امی‌رهمایون احدپور، علی شاه‌وردی
* نویسندگان: سروش صحت، محمدرضا آریان، شاهد زارع، خشایار الوند
* سرپرست نویسندگان: رضا عطاران
* صدا بردار: خسرو کیوانمهر
* بازیگران: کیومرث ملک‌مطیعی، کامران ملک‌مطیعی، حمید لولایی، مهران غفوریان، ملکه رنجبر، یوسف تیموری، مجید صالحی، برزو ارجمند

+

اون موقع که این سریال پخش میشد مثل الان مردم انقد مشغله فکری نداشتن و سینما هم پر از فیلمهای خوشمزه تکراری نشده بود.

از مدرسه بگیر تا کلیه محافل همه جا تا یکی میخواست مزه بریزه آخر کلامش با صدای بلند و کشیده میگفت: نـــــَـــه غلااااااااااااام! 😀

یا میزنم تو مُـخِــتا! 🙂

و…

من خیلیاش یادم نمیاد؛ اکثرشون یه تیکه ای داشتن.

شاید اگه دوباره چنین مجموعه اینچنینی پخش بشه زیاد با استقبال مواجه نشه(دوره زمونه بدی شده!)

ما که دوستشون داشتیم و داریم.

فقدان آقای ملک مطیعی هم یاد اون دوران رو زنده کرد و البته ناراحت شدیم. 😦

——————————————–

پ.ن1: این چندوقته انقدر خبر بد شنیدیم، وبلاگمونم ماتم کده شده!

پ.ن2: میگن جماعت مُرده پرست؛ حکایت منه!

پ.ن4: سال ببر تا حالا سه تا از هنرمندانمونو از دست دادیم؛ امروزم رئیس جمهور لهستان دچار توپولوف شد!

من نمیدونم وقتی اینا میبینن توپولوف شده خط ویژه عزراییل چرا از رده خارجش نمیکنن؟

چرا همتای ایرانی این آقا با توپولوف نمیپره؟ شانس نداریما! 😦

پ.ن5: از این عکس خوشم اومد 😳 روحشون شاد.