نعمت حقیقی در سال 1318 در تهران به دنيا آمد.
وي سالهاي نوجوانياش را با گريز و پرهيز از درس و مدرسه سپري كرد و كم كم به سينما علاقمند شد.
در آن زمان به كمك برادرش با يك دوربين عكاسي ارزان قيمت براي دل خوشي عكس ميگرفت و در سال چهارم متوسطه تحصيل را براي هميشه رها كرد.
وي در نيمه اول دهه 1340 تعدادي فيلم تبليغاتي از نوشتن طرح تا فيلمبرداري تدوين و صداگذاري را وي انجام داد.
حقيقي در سال 1352 تنگسير را براي امير نادري در سازمان سينمايي پيام فيلمبرداري كرد.
وي مديريت فيلمبرداري آثاري مانند شازده احتجاب، سفير، دزد عروسكها، عروس، ناصرالدينشاه آكتور سينما، روز فرشته، معجزه خنده، فصل پنجم، جهان پهلوان تختي و شوكران را در كارنامه هنري خود دارد.
نعمت حقيقي، فيلمبردار باسابقه سينما در سال 1389 پس از مدتها رنج از عارضه قلبي درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) دفن شد.
برخي از آثار نعمت حقیقی:
- سفیر (فریبرز صالح – 1361)
- دادشاه (حبیب کاوش – 1362)
- ردپایی بر شن (محمدرضا هنرمند – 1366)
- کوچک جنگلی (مجموعه، 1367)
- دزد عروسکها (محمدرضا هنرمند – 1368)
- تویی که نمی شناختمت (ابراهیم سلطانی فر – 1369)
- عروس (بهروز افخمی – 1369)
- مهاجران (مهدی صباغزاده – 1371)
- روز فرشته (بخشهای تهران، بهروز افخمی -1371)
- روز شیطان (بخش های اعظم فیلم، بهروز افخمی – 1373)
- معجزه خنده (یدالله صمدی – 75/1374)
- فصل پنجم (رفیع پیتز – 1375)
- جهان پهلوان تختی (بهروز افخمی – 1376)
- شوکران (بهروز افخمی – 1377)
- مارال (مهدی صباغزاده – 1379)
در مراسم امروز جمعه 17 اردیبهشت 1389 مراسم نعمت حقیقی در مسجد نور واقع در خیابان فاطمی برگزار شد.
با حضور هنرمندانی چون: داوود رشیدی و دخترش لیلی رشیدی؛ محمد متوسلانی؛ مسعود کیمیایی و پسرش پولاد کیمیایی؛ داریوش مهرجویی؛ سیروس الوند؛ بهزاد فراهانی؛ مسعود رایگان و همسرش رویا تیموریان؛ لیلا حاتمی و مادرش زری خوشکام؛ ستاره اسکندری؛ سعید پیردوست؛ حمیدفرخ نژاد؛ حامد بهداد؛ نیکی کریمی؛ شاهد احمدلو؛ مختارسائقی؛ پوری بنایی؛ فریبرز عرب نیا و…
همچنین فرزند شادروان هم آقای مانی حقیقی بودند که در فیلم «درباره ی الی» نقش مقابل گلشیفته فراهانی رو بازی کردن.
و…. در ادامه مطلب
بیش از 60 عکس از مراسم یادبود شادروان نعمت حقیقی را در ادامه مطلب ببینید.
برای مشاهده روی هریک از عکسها کلیک کنید تا بزرگتر نمایش داده شوند.
از مشخصه های این مراسم یکی حامد بهداد بود که بسیار متین و آرام با همه عکس می انداخت و بسیار خاکی در عین حال درست و اخلاقی با مردم رفتار میکرد. 8)
خانم نیکی کریمی زیاد تمایل به عکس انداختن نداشتن(خوب حق هم دارن، مراسم ختم هست و آدابی داره)
و…
همین!
درکل مراسم خوب و آبرومندی بود.
به امید مراسم جشن و شادی ؛ و افول همت مضاعف جناب عزراییل 😕
روح مرحوم مغفور، شادروان نعمت حقیقی هم شاد و قرین رحمت حق… 🙂
——————————————————————————-
پاسخ دختر نعمت حقیقی به توهینهای فرمان آرا به عکاسان
تنها یک روز پس از درگذشت زندهیاد نعمت حقیقی، تصویربردار برجسته سینمای ایران، بهمن فرمانآرا (کارگردان) در یادداشتی توهینامیز در روزنامه شرق، از حضور عکاسان و تصویربرداران در مراسم درگذشت نعمت حقیقی ابراز نارضایتی کرد و عکاسان و تصویربرداران را “کرکسهای رسانهای” نامید. (متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید)
در پاسخ به این توهین آشکار، صنم حقیقی (دختر هنرمند فقید نعمت حقیقی) در دفاع از صنف عکاسان مطبوعات، پاسخی برای روزنامه شرق ارسال کرده است.
متن نامه صنم حقیقی بدین شرح است:
فروردین ۱۳۸۲ کاوه گلستان داییام را به خاک سپردیم.خواسته بود او را در افجه به خاک بسپارند.وقتی با اعضای خانوادهام به سمت افجه میرفتیم، از تعداد بیشمار شرکتکنندگان در مراسم کاوه حیرت کرده بودم.عکاسان و فیلمبرداران همه جا بودند، بین جمعیت، روی دیوارها، بالای درختها.حس من آمیخته بود با عصبانیت، حیرت و تاسف.فکر میکردم مراسم خاکسپاری باید نوع دیگری باشد،باید بتوانی با عزیزت خلوت کنی،باید بتوانی برای آخرین بار لمسش کنی، بتوانی در سکوت با او خداحافظی کنی.
آن روز پدرم در کنارم بود.با هم پیاده به طرف قبرستان افجه میرفتیم.عکاسان تنه میزدند، هل میدادند،دادمیزدند،آرامشم را برهم میزدند.زیر لب غر زدم،بد و بیراه گفتم.پدرم بازویم را گرفت و گفت:«اینها همحرفه کاوه هستند.کاوه به اینها میبالد.کاوه هم مثل اینها بود.این مراسم، مراسم خصوصی نیست.مراسم آنهاست.احترامشان را باید نگه داشت.»
دیرتر دیدم پدرم شانه خود را پایه دوربین یکی از همان عکاسان کرده.یکشنبه ۱۲ اردیبهشت امسال،پدرم را به خاک سپردیم.خود را آماده کرده بودم برای همان نوع مراسم.در کنار گور پدرم ایستاده بودم که از من خواستند کنار بروم و جای خود را به عکاسان و فیلمبرداران بدهم.کنار رفتم.مراسم فقط مختص من نبود.آگاه شدن از هر لحظه حق آنها بود.در ویژهنامه روزنامه شرق روز پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت، یاداشتهای زیبایی از دوستان و همکاران پدرم چاپ شده بود.
اما از خواندن یک یادداشت به شدت متاثر شدم.بهمن فرمانآرا عکاسان و فیلمبرداران مراسم خاکسپاری پدرم را « کرکسهای رسانهای» خوانده بود.نوشته بود:« این کرکسهای رسانهای رحم و مروتی ندارند…کرکسهای سینما برای شکار آمده بودند و دست خالی هم برنمیگشتند»
یادداشت پر بود از نامیدن اینچنین آنها ( و شاید هم ملتفت نبود که به طور ضمنی ، سوژه عکسها و فیلمها را «مردار»خوانده بوده).
با خود گفتم چرا هنوز بعضی محبوس تنگنای روزگار خود ماندهاند؟ خواه از حرص خودنمایی و خود بزرگبینی، خواه از سر توی سرها درآوردن،خواه از هیچ نداشتن برای گفتن.تا کی پراکندهگویی پریشان؟ باخود گفتم ای کاش پدرم در زمان همان یکبار همکاری با فرمانآرا به او هم نصیحت میکرد که به حق و اختیار این افراد احترام باید گذاشت و بودنشان را ارج باید نهاد.آنوقت شاید او درست میدید، فکر دیگر میکرد و جور دیگر مینوشت.
منتشر شده در روزنامه شرق،یکشنبه ۱۹ اردیبهشت
کاوه گلستان:
“من میخواهم صحنههایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشهدار کند و به خطر بیندازد. میتوانی نگاه نکنی، میتوانی خاموش کنی، میتوانی هویت خودرا پنهان کنی، مثل قاتلها، اما نمیتوانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ کس نمیتواند.”
سلام بر گل دوست داشتنی من….عزیزم چرا چند وقته خبرنگار مرحومین شدی؟البته جالب و مقدار زیادی هم متاثر کننده است اما بسی تنوع میخوایم نفس….پاینده باشی
بازتاب: عکس ÙØ§Û Ø®Ø§Øµ Ù ÙÛÚ٠از ستارگا٠سÛÙÙ Ø§Û Ø§Ûرا٠در ٠راس٠ÛادبÙد Ùع٠ت ØÙÛÙÛ – عک
سلام سارا، چطوري دختر؟
وبلاگت شد قبرستون كه، همش شد علان فوت و مراسم ختم 😐
سلام
عکس های جالبی در این پست و پست های قبلی دیدم
این عکسا کار خودتون است؟
من ادمین سلبفا هستم
براتون ایمیل هم به ایمیلی که نظر می دادین دادم
اگه دیدن لطفا جواب بدین
ممنون